در اول این مطلب واجب دونستم که به این مطلب اشاره کنم که من به شخصه همیشه اعتقاد داشتم و هنوز هم دارم هر اثری حال چه سریال، چه تله فیلم، چه آثار سوپر مارکتی و چه سینمایی را نباید با دیدن یکی دو قسمت یا ۱۰،۲۰ دقیقه از اثر قضاوت کرد و هر اثری حداقل به یکبار دیدنش میارزد ولی سریال پر از ضعف 021 این فریضه من را تا حدود بسیار زیادی از بین برد. چون هرچه بیشتر از دیدن قسمتهای بیشتر این سریال گذشت بیشتر از اینکه تصمیم به دنبال کردن این سریال گرفتم پشیمان شدم. بعد دیدن قسمتهای اول این سریال ناخودآگاه یاد این ضرب المثل افتادم که میگه خشت اول چون نهد معمار کج تا ثریا میرود دیوار کج و خشت اول این سریال با یک فیلمنامه ضعیف و از اون بدتر بازیهای مصنوعی و ضعیف تر کج رفت بالا و در ادامه هم اثر هیچوقت به هیچ ثباتی در طول داستان و روند کار بخودش نگرفت. البته بنظر بنده این که این کار دو کارگردان بصورت مشترک داشت و هر دوهم اصرار داشتن که در اکثر سکانسها حضور داشته باشند باعث شد از بحث کارگردانی و بازیهای ضعیف بازیگران که قالبا هم بازیگران بنامیدر عرصه طنز بودند غافل شوند. سکانسهای شلخته، نداشتن چارچوب مشخص، بلاتکلیف بودن شخصیتها، فراز و فرود ضعیف داستان، دیالوگهای غلو آمیز و مصنوعی و خیلی چیزهای دیگر را میتوان از جمله ضعفهای این سریال نامید که باعث سرخوردگی و از دست دادن مخاطبهای شبکه سه شود. نکته دیگری که خیلی بیشتر توی ذوق میزد و از یه جایی انگار برای آقایان رضویان و انصاری چارهای جز گذاشتن یکی دو صحنه از پشت صحنه نذاشت تا شاید با دیدن این صحنه تا حدود بسیار کمیجای خالی خنده و با مزه نبودن را در سریال پوشش دهد ولی این کار هم که مطمئنا از استاد خودشون یعنی (مهران مدیری) که بعنوان اولین کارگردان آثار طنز در کارهای خودشون از پشت صحنه استفاده کردند؛ تقلید کنند ولی حتی در گلچین کردن صحنههای خنده دار پشت صحنه هم موفق عمل نکردند و فقط میشود از این کارشان به عنوان ماستمالی کردن اسم برد. در هر کاری مطمئنا فیلمنامه حرف اول و آخر را میزند و این سریال در بخش فیلمنامه نویس از دوتن از نویسندگان جوان و تقریبا نا آشنا استفاده کرد در صورتیکه میشد با همین طرح و پایه اولیه داستان با قلم جادویی پیمان قاسمخانی، مهراب قاسمخانی، امیرمهدی ژوله یا حتی امیر برادران بهترین سناریو را ساخته و پرداخته کرد ولی اینکه دوتن از محبوب ترین چهرههای تاریخ طنز سینما و تلویزیون ایران که هرکدام شان بارها با این اسامیکه یاد کردم در آثار مختلف سابقه همکاری داشتند ولی به یکباره از همه شان میگذرند و با یک فیلمنامه بسیار ضعیف و پر از اشکال دست به ساخت سریالی آن هم در قاب پرمخاطب ترین شبکه تلویزیون میزنند بازهم نکتهای بود که برای من بسیار باعث تعحب شد. بعد از ضعف آثار طنز در عرصه سریالهای طنز سوپرمارکتی، حال هرروز بیشتر از گذشته شاهد سریالهای ضعیف طنز در قاب تلویزیون هم هستیم و اگر از دو سه سریال طنز که هرکدام شان هم به شماره ۲ و ۳ و حتی بیشتر هم رفته اند بگذریم باقی آثار طنزی که در سالهای گذشته شاهدشان بودیم هیچکدام نتوانستند جایی در دل و ذهن مخاطب برای خود باز کنند. در پایان این مطلب امیدوارم مدیران شبکههای مختلف سیما از این به بعد در دادن مجوز به عزیزان سازنده مخصوصا آثار طنز دقت بیشتر و بازنگری بهتری داشته باشند تا مجبور نباشیم برای دیدن یک اثر طنز خوب و قابل احترام منتظر شماره ۲۰ از یک سریال پرطرفدار و دنباله دار نباشیم.
سامان کیمیایی
1399/8/19
یادداشتی برای مهران مدیری در قامت یک مجری