loading...

ژنرال سامان

بازدید : 430
يکشنبه 3 اسفند 1398 زمان : 19:47

برف سنگینی در حال باریدن بود، ناصرالدین شاه هوس درشکه سواری به سرش زد... . دستور داد اتاقک درشکه را برایش گرم و منقل و وافور شاهی را هم در آن مهیا سازند، . آنگاه در حالی که دو سوگلی اش در دو طرف او نشسته بودند، در اتاقک گرم و نرم درشکه، دستور حرکت داد، .کمی‌که از تماشای برف و بوران بیرون و احساس گرمای مطبوع داخل کابین سرخوش شد، هوس بذله گویی به سرش زد و برای آنکه سوگلی‌هایش را بخنداند، . با صدای بلند به پیرمرد درشکه چی که از شدت سرما می‌لرزید، گفت: درشکه چی ! به سرما بگو ناصرالدین شاه "تره هم واست خرد نمی‌کنه!" .درشکه چی بیچاره سکوت کرد... اندکی بعد ناصرالدین شاه دوباره سرخوشانه فریاد زد: درشکه چی! به سرما گفتی؟؟؟ درشکه چی که از سردی هوا نای حرف زدن نداشت، پاسخ داد: بله قربان گفتم!!! -خب چی گفت؟؟؟ گفت: با حضرت اجل همایونی کاری ندارم، اما پدر تو یکی رو درمی‌یارم... این حکایت دقیقا حکایت کسانى است که برای تحریم‌ها تره هم خرد نمیکنند... و ملت زیر خط فقر، همان درشکه چی اند که باید تمام سختی‌های تحریم را تحمل کنند.

نمایشگاه مواد غذایی دبی (نمایشگاه گلفود دبی )
نظرات این مطلب

تعداد صفحات : 0

آمار سایت
  • کل مطالب : 6
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • بازدید امروز : 16
  • بازدید کننده امروز : 9
  • باردید دیروز : 35
  • بازدید کننده دیروز : 3
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 79
  • بازدید ماه : 170
  • بازدید سال : 1228
  • بازدید کلی : 5890
  • کدهای اختصاصی