آخرین روز مدرسه تمام شود و بوی نان پنجره ایهای مادربزرگ، تا سر کوچه بیاید. برایم پیراهنی سفید با آستینهای پف و سارافون جین خریده باشند و کفشهای بندی قرمز که دلم برایش غنج برود و کتاب قصهی "دخترک دریا" با جلد شمیز... پدر بزرگم زنده باشد و سنگک بدست وارد خانه مان شود و پشت سرش "مادر بزرگ" با خنچهای بر سرش از عیدیهای رنگارنگ ما دلم شمعدانیهای سرخ کنار حوض مان را میخواهد بنفشهها و اطلسیها و "مادرم" صدا کردنِ عاشقانهی پدرم را... دلم تماشا میخواهد! وقتی دقت ظریف گره کراواتش را در گوشهای از آینه تماشا میکردم. دلم خندههای جوان مادرم را میخواهد، وقتی هزار بار زیباتر میشد. دلم یک عید قدیمیمیخواهد یک عید واقعی! که در آن تمام مردم شهر بی وقفه شاد باشند، نه کسی عزادار آخرین پرواز باشد نه بیم بیماری، تن شهر را بلرزاند عیدی که دنیا ما را قرنطیه نکند دلم، یک عید قدیمیمیخواهد بدون ماسک، بدون احتکار، بدون اینهمه رنج و دلهره...
درمان ریزش موهای غیرآندروژنیک بازدید : 577
چهارشنبه 20 اسفند 1398 زمان : 3:27